بعضی وقتها میشه که... با کی دارم شوخی میکنم؟! جداً همیشه خدا وقتی کارت یجا گیره هر کی که شغلش اینه که فقط کارت رو راه بندازه میاد انقدر ازت سواری میگیره تا خرت از رو پل رد شه (حالا یارو هم سوار ماست و هم سوار خر ما!)

روح پدرت شاد انشاا... که همچین فرزند گلی تقدیم جامعه کرد، بخدا من میخوام هر چه زودتر برم سربازی دیگه تو چرا گیر میدی به من این وسط؟

یادش بخیر ترم پیش استاد بهم گفت کف نمرت 140 تومنه... هیچی دیگه منم بخیال اینکه با خوندن درسش هر سوالی رو میتونم جواب بدم رفتم سر جلسه و... هیچ گــُلی نتونستم بزنم به سرم. خوب این ترم هم دیگه گندش در اومد زدن انداختنش بیرون. باز به یکی از بچه ها زنگ زده میگه سوالا رو من طرح میکنم، 200 میدم سوالا رو. یکی نیست بگه آخه مردیکه پررو دیگه انداختنت بیرون پول لازمی چرا یقه دانشجو رو گرفتی؟! ول کن جون بچه‌ات که هر روز به جونش میومدی قسم میدادی به ما!

خلاصه خدا کار هیچکسی رو گیر کس دیگه ای نندازه. البته اینی که گفتم مثل اینه که بگم انشاا... به هر مسی دست بزنیم طلا بشه که فعلاً امکان نداره ولی حداقل نیت آدم رو نشون میده.

البته کار ما هنوزم که هنوزه سر زندگی گیره. یادش بخیر خالم از یجای دووووری اومد پیش ما بعد یروز داشتم چایی دم میکردم اومد گفت تو هم چقدر تنبلی، برو یکار پیدا کن یه ماشین بگیر بعد دو سه سال پولاتو جمع کن یه خونه بگیر بعد یه دوسـت دخـمل خوب پیدا کن و زندگیتو بکن، به همین آسونی! منم یکم فکر کردم... به خودم، به آیندم، به پیدایش جهان، به چایی که داشت دستم رو میسوزند و چرا از گربه ها خوشم نمیاد و پی بردم واقعاً مشکل از خودمه. هیچی دیگه الان متحول شدم دارم یکی از کارایی که گفت رو انجام میدم. معمولاً نیت آدم پاک باشه، "هیچ آداب و ترتیبی مجوی" میشه.


من برم یه لیوان دیگه چای بریزم برای خودم...